سفارش تبلیغ
صبا ویژن



تک پسر - پسرانه






درباره نویسنده
تک پسر - پسرانه
تک پسر
این وبلاگ برای پسرهای باهال ایرونی ساخته شده. ورود دخترای بی جنبه اکیدا ممنون!!!! پسرها که با دخترها هیچ گونه دشمنی ندارن..اما گویا این دختر خانم ها هستن که خودشون دوست دارن پسرها رو ازیتت کنن....گذشته از شوخی دخترا تاج سر ما هستن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
روشهای مبارزه با بحران بی شوهری
آنتی دختر
راننده زن را چطور بشناسیم
باحالترین ویژگی های دختر پسرای ایرونی
زنان عجیب ترین موجودات روی زمین
انواع بله گفتن عروس ها
صد و یک راه برای ذله کردن دخترها!
خواص ازدواج برای آقایان و خانم ها !
بیچاره دخترا
زمستان 1386


لینکهای روزانه
نوشته های یک بی قرار [232]
ســـــاحل دل ( ساسان) [181]
[آرشیو(2)]


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
تک پسر - پسرانه

آمار بازدید
بازدید کل :68372
بازدید امروز : 22
 RSS 

از خدا نوشتم ، از بزرگی نوشتم ،  ولی نمی دانستم که قلب مردم جهان در سیاهی فرو رفته و هیچ کس جز صدای فریاد خویش از نمی شنود.

 قلم من ،  فریاد من است.

 چه شبها که  در زندان تاریک دنیا گرفتار بودم و جز صدای جغد شومی به گوش نمی رسید.

 

نامی‌ نداشت. نامش‌ تنها انسان‌ بود؛ و تنها دارایی‌اش‌ تنهایی.گفت: تنهایی‌ام‌ را به‌ بهای‌ عشق‌ می‌فروشم. کیست‌ که‌ از من‌ قدری‌ تنهایی‌ بخرد؟ هیچ‌کس‌ پاسخ‌ نداد.گفت: تنهایی‌ام‌ پر از رمز و راز است، رمزهایی‌ از بهشت، رازهایی‌ از خدا. با من‌ گفت‌و گو کنید تا از حیرت‌ برایتان‌ بگویم.

 هیچ‌کس‌ با او گفت‌وگو نکرد.

و او میان‌ این‌ همه‌ تن، تنها فانوس‌ کوچکش‌ را برداشت‌ و به‌ غارش‌ رفت. غاری‌ در حوالی‌ دل. می‌دانست‌ آنجا همیشه‌ کسی‌ هست. کسی‌ که‌ تنهایی‌ می‌خرد و عشق‌ می‌بخشد.

او به‌ غارش‌ رفت‌ و ما فراموشش‌ کردیم‌ و نمی‌دانیم‌ که‌ چه‌ مدت‌ آنجا بود.

سیصد سال‌ و نُه‌ سال‌ بر آن‌ افزون؟ یا نه، کمی‌ بیش‌ و کمی‌ کم. او به‌ غارش‌ رفت‌ و ما نمی‌دانیم‌ که‌ چه‌ کرد و چه‌ گفت‌ و چه‌ شنید؛ و نمی‌دانیم‌ آیا در غار خوابیده‌ بود یا نه؟

اما از غار که‌ بیرون‌ آمد بیدار بود، آن‌قدر بیدار که‌ خواب‌آلودگی‌ ما برملا شد. چشم‌هایش‌ دو خورشید بود، تابناک‌ و روشن؛ که‌ ظلمت‌ ما را می‌درید.

از غار که‌ بیرون‌ آمد هنوز همان‌ بود با تنی‌ نحیف‌ و رنجور. اما نمی‌دانم‌ سنگینی‌اش‌ را از کجا آورده‌ بود، که‌ گمان‌ می‌کردیم‌ زمین‌ تاب‌ وقارش‌ را نمی‌آورد و زیر پاهای‌ رنجورش‌ درهم‌ خواهد شکست.

از غار که‌ بیرون‌ آمد، باشکوه‌ بود. شگفت‌ و دشوار و دوست‌ داشتنی. اما دیگر سخن‌ نگفت. انگار لبانش‌ را دوخته‌ بودند، انگار دریا دریا سکوت‌ نوشیده‌ بود.

و این‌ بار ما بودیم‌ که‌ به‌ دنبالش‌ می‌دویدیم‌ برای‌ جرعه‌ای‌ نور، برای‌ قطره‌ای‌ حیرت. و او بی‌آن‌ که‌ چیزی‌ بگوید، می‌بخشید؛ بی‌آن‌ که‌ چیزی‌ بخواهد.

او نامی‌ نداشت، نامش‌ تنها انسان‌ بود و تنها دارایی‌اش، تنهایی.

نامش‌ تنها انسان‌ بود و تنها دارایی‌اش، تنهایی.

 ازادی نزدیک است

و منتظر ماست

نتیجه:

 از این قفس تن رها شین و دل به دل معبود خود حرکت کنید

 



نویسنده » تک پسر . ساعت 12:58 عصر روز چهارشنبه 86 بهمن 10


اگه خوشگل باشن می گن عجب j یگریه!

 اگه زشت باشن می گن کی اینو می گیره!

  اگه تپل باشن می گن چه گوشتیه!

  اگه لاغر باشن می گن چه مردنیه!

  اگه مودبانه حرف بزنن می گن چه لفظ قلم حرف می زنه!

  اگه رک و راست باشن می گن چه بی حیاست!

  اگه یه خورده فکر کنن می گن چقدر ناز می کنه!

  اگه سریع جواب بدن می گن منتظر بود!

  اگه تند راه برن می گن داره می ره سر قرار!

  اگه اروم راه برن می گن اومده بیرون دور بزنه ول بگرده!

  اگه با تلفن کارتی حرف بزنن می گن با BF شه!

  

روزی زلب یار ربودم بوسی                          گفت هم بی ادبی هم لوسی
 گفتم گنهم چیست ربودم بوسی                  گفت لب، ول کردی و لپ می بوسی



نویسنده » تک پسر . ساعت 7:42 عصر روز پنج شنبه 86 دی 20


اینـــــــــــــــــــــــم یه شوخی با آقایون تا خانومها در بخش قبل از ما ناراحت نشن


: مردها مثل « مخلوط کن » هستند
. در هر خانه یکی از آنها هست ولی نمیدانید به چه درد میخورد

: مردها مثل « آگهی بازرگانی » هستند
. حتی یک کلمه از چیزهائی را که میگویند نمیتوان باور کرد

: مردها مثل « کامپیوتر » هستند
. کاربری شان سخت است و هرگز حافظه ای قوی ندارند

: مردها مثل « سیمان » هستند
. وقتی جائی پهنشان میکنی باید با کلنگ آنها را از جا بکنی

: مردها مثل « طالع بینی مجلات » هستند
. همیشه به شما میگویند که چه بکنید و معمولاً اشتباه می گویند

: مردها مثل « جای پارک » هستند
خوب هایشان قبلا" اشغال شده و آنهائی که باقی مانده اند یا کوچک هستند یا جلوی درب منزل مردم

: مردها مثل « ذرت بو داده »هستند
. بامزه هستند ولی جای غذا را نمی گیرند

: مردها مثل « باران بهاری » هستند
. هیچوقت نمیدانید کی می آیند ، چقدر ادامه دارد و کی قطع میشود

: مردها مثل « پیکان دست دوم » هستند
. ارزان هستند و غیر قابل اطمینان

: مردها مثل « موز » هستند
. هرچه پیرتر میشوند وارفته تر میشوند

: مردها مثل « نوزاد » هستند
در اولین نگاه شیرین و با مزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته می شوید




نویسنده » تک پسر . ساعت 3:6 عصر روز یکشنبه 86 مرداد 28


هم جدی بگیرید، هم نگیرید!

_ قبل از ازدواج خوابیدن تا لنگ ظهر، بعد از ازدواج بیدار شدن زودتر از خورشید. نتیجه‌گیری اخلاقی: سحرخیز شدن
   _ قبل از ازدواج رفتن به سفر بی‌‌اجازه، بعد از ازدواج رفتن به حیاط بااجازه. نتیجه‌گیری اخلاقی: کسب اعتبار
   _ قبل از ازدواج خوردن بهترین غذاها بی‌‌‌‌منت، بعد از ازدواج خوردن غذاهای سوخته با منت. نتیجه‌گیری اخلاقی: تقویت‌ معده
   _ قبل از ازدواج استراحت مطلق بی‌‌جر و بحث، بعد از ازدواج کار کردن در شرایط سخت. نتیجه‌گیری اخلاقی: ورزیده شدن
   _ قبل از ازدواج آموزش گیتار و سنتور و... بعد از ازدواج آموزش بچه‌داری و شستن ظرف. نتیجه‌گیری اخلاقی: همدردی با خانم‌ها
   _ قبل از ازدواج گرفتن پول تو جیبی از پاپا، بعد از ازدواج دادن کل حقوق به خانم. نتیجه‌گیری اخلاقی: مستقل شدن



نویسنده » تک پسر . ساعت 3:6 عصر روز یکشنبه 86 مرداد 28


هم جدی بگیرید، هم نگیرید! 
   _ قبل از ازدواج وزن ایده‌آل با چهره‌ای بشاش، بعد از ازدواج چاق و افسرده و منزوی. نتیجه‌گیری اخلاقی: آمادگی بدن در مقابله با روزهای سخت
   _ قبل از ازدواج ایستادن در صف سینما و استخر، بعد از ازدواج ایستادن در صف شیر و گوشت. نتیجه‌‌گیری اخلاقی: آموزش ایستادگی
  _ قبل از ازدواج تعطیلات رفتن به دیزین واسکی، بعد از ازدواج در تعطیلات شست و شوی خانه و لباس. نتیجه‌گیری اخلاقی: پر شدن اوقات‌فراغت

   _ قبل از ازدواج نوشتن کتاب شعر و رمان، بعد از ازدواج نوشتن داستان پرنده در قفس. نتیجه‌گیری اخلاقی: شهرت بادآورده
   _ قبل از ازدواج صحبت تلفنی بی‌‌محاسبه زمان، بعد از ازدواج اتهام به پرحرفی حتی برای ده دقیقه. نتیجه‌گیری اخلاقی: حفظ عضلات صورت

   _ قبل از ازدواج رفتن به سفرهای هفتگی، بعد از ازدواج در حسرت رفتن به پارک سر کوچه.‌ نتیجه‌گیری اخلاقی: در امنیت کامل به سر بردن



نویسنده » تک پسر . ساعت 3:4 عصر روز یکشنبه 86 مرداد 28


سلام. به علت  اینکه دخترخانم های عزیز این همه به من لطف داشتن  و با نظرهاشون منو شرمنده کردن. این دفعه می خوام برخی ا ز ویژه گی های اقا پسرهای گل رو واستون بگم .

 

 

1- چشماشون بیشتر از عقلشون کار می کنه.

2- تا یه دختر خوشگل می بینن مثل جوجه راه می افتن دنبالش.

3- چشمک جزو تیک عصبیشونه.

4- اصولا هفته أی 1 بار شکست عشقی می خورن.

5- اگه یه روز متلک نگن زبونشون میخ در میاره.

6- دوستت دارم جزو حرفای روز مرشونه.

7- زبان باز ترین و پاچه خوار ترین موجودات روی زمین.

8- می خوان دختره فقط ماله خودشون باشه و خودشون ماله همه.



نویسنده » تک پسر . ساعت 3:3 عصر روز یکشنبه 86 مرداد 28


صد و یک راه برای ذله کردن دخترها!

۱- تو خیابون خیلی با احترام از یه دختر آدرس بپرسید بعد از جواب دادن جلوی چشماش از  یکی دیگه بپرسید

۲- پشت چراغ قرمز راننده جلویی اگه دختر بود قبل از سبزشدن چراغ دستتون رو بذارید  رو بوق

۳- توی اتوبان جلوی ماشین یه دختر خانوم با سرعت 50 کیلومتر حرکت کنید

۴- توی جمع دخترای فامیل وقتی همشون دارن یه سریال می ببینن هی کانال تلویزیون رو  عوض کنید

۵- توی یه رستوران که چند تا دختر هم نشستن سوپ رو با صدای بلند هورت بکشید و نوش جان کنید

۶- توی یه بوتیک که فروشندش دختره وادارش کنید شونصد رنگ لباس رو براتون باز کنه و در آخر بگید میرید یه دور بزنید برگردید!

۷- توی جشن تولد یکی از دخترا تا اومد شمع ها را فوت کنه بادکنک بترکونید

۸- اگه یه دختر یه جا یه جک تعریف کرد شروع نشده بگید شنیدید

۹- سوتی های لغوی و کلامی و دیکته ای و ادبی و.. دخترا رو درگوشی بگید بخندید

۱۰- توی جمع دانشجویی و رسمی هنگام عکس گرفتن واسه دخترا شاخ بذارید

۱۱- عید نوروز تمام پسته ها و فندق های سر بسته را بذاریید توی ظرف دختر مورد نظرتون

۱۲- روزهای بارونی تا یه دختر دیدید و یه چاله پر آب و شما با ماشین بودید یه لحظه درنگ نکنید

۱۳- اگه کلاس موسیقی می روید قبل از اجرای دختر خانوم مورد نظر پیچ های کوک گیتارش رو به چند جهت بچرخونید

۱۴- تو دانشگاه از دختر مورد نظر یه جزو 1000 صفحه ای بگیرید و بعد از اینکه تمام صفحاتش رو جا به جا کردید بهش بگید صفحه مورد نظرتونو پیدا نکردید!!

۱۵- همواره از زیبای ها و تناسب اندام مادربزرگ خدابیامرزتون(!) در مقابل دختر چاق مورد نظرتون بگید

۱۶- به دختری که دماغش رو تازه عمل کرده بگید دکترش بد بوده و دماغش کوفته شده

۱۷- شیشه نوشابه دختر مورد نظر رو حسابی تکون بدید و بذارید خودش درش رو باز کنه

۱۸- زمستون وقتی همه جا یخ زده با دیدن زمین خوردن یه دختر با صدای بلند بزنید زیر خنده

۱۹- از یه دختر ساعت بپرسید بعد از جواب دادن به ساعتتون نگاه کنید و بگین ساعتش عقبه

۲۰- توی ساندویچی موقعی که چند تا دختر نشستن طوری که اونا هم بشنوند از حال بهم خوردن چند روز پیشتون تعریف کنید

۲۱- توی یه جمع که چند تا دختر نشستن در گوشی صحبت کنید و بلند بلند بخندید 

۲۲- توی خیابون به یه قسمت از لباس یه دختر خیره بشید و بزنید زیر خنده (نمی دونید چه حالی می شه)

23- هر دختری از جمله باشخصیتش ازتون پرسید ساعت چنده یه کاغذ یه متری دربیارید شماره موبایلتونو بنویسید بگید سر ساعت 9 زنگ بزنه

24-جلو یکی از دوست دخترهاتون مدام از قشنگی های اونیکی بگید

25- با دوست دخترتون برید درکه پرتش کنید تو آب بگید سورپریز تولدت بود

۲۶- از یه دختر که ساعت نداره ساعتو بپرسید بعد که گفت نداره بگید اشکال نداره خودم دارم

پسران و احیانا دختران "سادیسم دار" عزیز در تکمیل این صدگانه مارا یاری دهید!

هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم

نظر بدید بابای



نویسنده » تک پسر . ساعت 3:3 عصر روز یکشنبه 86 مرداد 28


 

انواع بله گفتن خانومها


تا حالا به نوع بله گفتن خانومها سر سفره عقد دقت کردین؟ بسته به گرایش یا علاقه هر کسی یه جور بله میگه.

مثلا:
عروس عادی : با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه.)

***
عروس لوس: بع..........له... (عروسهای لوس رو باید فقط سپرد به داماد و حجله...)

***

عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،...، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، ... ، ... (این عروس خانوم آخر هم یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن ... !)

***


عروس خارج رفته: با پرمیشن گریت ترهای فمیلی ... اُ یس (این هم باید به سرنوشت عروس لوس برسه تا شاید آدم بشه)

***
عروس خجالتی: اوهوم (قابل توجه بعضیا)

***
عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره.... ( وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)

***

عروس رشتی: اووو اگر اهالی محل موافقند بنده مخالفتی ندارم

***
عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود کیمیایی، ...، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، ... ، مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش، مرحوم مغفور گری گوری پک و ... آری میپذیرم که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش ... ( تو که ...**** این ستاره ها یه حرف بدی بود که داماد به عروس زده بود ما هم سانسورش کردیم)


***


عروس داش مشتی: با اجزه بروبکس مُجلی نیست من که پایه ام ... (با عرض تشکر از داش اسی عزیز)

***
عروس زیادی مؤمن و معتقد: بسم ا.. الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین ... اعوذ با... منم شیطان رجیم یس و القرآن الحکیم .... الی آخر .... ( و در آخر ) نعم (دلم به حال داماد مفلوکِ خاک بر سر میسوزه که احتمالا توی حجله عروس خانوم یه دور براش مفاتیح رو ختم میکنه تا بعد ... استغفر ا...)

***
عروس فمنیست: یعنی چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم بله ... چقدر زن باید تو سری خور باشه چرا همش از ما سؤال میپرسن ! ... یه بار هم از این مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسین ... (اصولا این قوم فمنیست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و یه چیزی ازشون بپرسن ... فقط باید زد تو سرشون و بهشون گفت همینه که هست میخوای بخواه نمیخوای هم چیز لقت)
***



نویسنده » تک پسر . ساعت 3:1 عصر روز یکشنبه 86 مرداد 28


۱ـ برداشتن ابرو به مقدار کافی 
۲ـ کشیدن سیگار به همراه چوب سیگار
۳_ بحث در مورد انتخابات ریاست جمهوری امریکا
۴_ نگرفتن
ناخن های انگشتان دست
۵_ بی اطلاعی از تماشای
برنامه تلویزیونی
۶_ گوش دادن موسیقی بدون کلام
۷_ نوشیدن نوشابه های انرزی زا
۸_ اظهار
۹_ عدم تمایل به ازدواج
۱۰_ تظاهر به عصبی بودن
و...

آقایان خسته نباشند



نویسنده » تک پسر . ساعت 2:59 عصر روز یکشنبه 86 مرداد 28


خصوصیات آقا پسرها از ۱۴ تا ۲۸ سالگی... 

سن ۱۴ سالگی: تازه توی این سن ، هر رو از بر تشخیص میدن! (اول بدبختی!)
سن ۱۵ سالگی: یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن! ... از قیافه ء خودشون بدشون میاد!
سن ۱۶ سالگی: توی این سن اصولا“ راه نمیرن ، تکنو می زنن! ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن! ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن!
سن ۱۷ سالگی: یه کمی مثلا آدم می شن! ... فقط شعرهاشون رو بلند بلند می خونن! (یادش به خیر ، اون روزا که تکنو نبود ، راک ن رول می خوندن!)
سن ۱۸ سالگی: هر کی رو می بینن ، تا پس فردا عاشقش می شن! ... آخ آخ! آهنگهای داریوش مثل چسب دوقلو بهشون می چسبه!
 سن ۱۹ سالگی: دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن! ... تیز میشن ، ابی گوش میدن!
 سن ۲۰ سالگی: از همه شون رو دست می خورن! ... ستار گوش میدن که نفهمن چی شده!
 سن ۲۱ سالگی: زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن! (مثلا عاقل میشن!)
 سن ۲۲ سالگی: نه! می فهمن که زندگی همش عشــــقه! ... دنبال یه آدم حسابی می گردن!
 سن ۲۳ سالگی: یکی رو پیدا می کنن! اما مرموز می شن! (دیدشون عوض میشه!)
 سن ۲۴ سالگی: نه! اون با یه نفر دیگه هم دوسته! اصلا“ لیاقت عشق منو نداشت!
 سن ۲۵ سالگی: عشق سیخی چند؟!! ... طرف باید باباش پولدار باشه! حالا خوشگل هم باشه بد نیست!
سن ۲۶ سالگی: این یکی دیگه همونیه که همه ء عمر می خواستم! ... افتخار میدین غلامتون بشم؟!
 سن ۲۷ سالگی: آخیـــــــــــش!
 سن ۲۸ سالگی: کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمیومدم!!!
 
  خصوصیات دختر خانمها از ۱۴ تا ۲۸ سالگی ... 


سن ۱۴ سالگی: تا پارسال هر کی بهشون می گفت: چطوری؟ می گفتن: خوبم مرسی! حالا میگن: مرسی خوبم!
 سن ۱۵ سالگی: هر کی بهشون بگه سلام ، میگن: علیک سلام! ... نقاشیشون بهتر میشه (بتونه کاری و رنگ آمیزی و ...!)
 سن ۱۶ سالگی: یعنی یه عاشق واقعین! ... فردا صبح هم می خوان خودکشی کنن! ... شوخی هم ندارن!
 سن ۱۷ سالگی: نشستن و اشک می ریزن! ... بهشون بی وفایی شده! ... (کوران حوادث!)
 سن ۱۸ سالگی: دیگه اصلا عشق بی عشق! ... توی خیابون جلوی پاشون رو هم نگاه نمی کنن!
 سن ۱۹ سالگی: از بی توجهی یه نفر رنج می برن! ... فکر می کنن اون یه آدم به تمام معناست!
 سن ۲۰ سالگی: نه ، نه! ... اون منو نمی خواست! ... آخرش منو یه کور و کچلی می گیره! می دونم!
 سن ۲۱ سالگی: فقط ۲۷-۲۸ سالگی قصد ازدواج دارن! فقط!
 سن ۲۲ سالگی: خوش تیپ باشه! پولدار باشه! تحصیلکرده باشه! قد بلند باشه! خوش لباس باشه! ... (آخ که چی نباشه!)
 سن ۲۳ سالگی: همه ء خواستگارا رو رد می کنن!
 سن ۲۴ سالگی: زیاد مهم نیست که چه ریختیه یا چقدر پول داره! فقط شجاع باشه! ما رو به اون چیزایی که نرسیدیم برسونه!
 سن ۲۵ سالگی: اااااااه! پس چرا دیگه هیچکی نمیاد؟! ... هر کی می خواد باشه ، باشه!
 سن ۲۶ سالگی: یه نفر میاد! ... همین خوبه! ... بــــــــــله!
 سن ۲۷ سالگی: آخیـــــــــــش!
 سن ۲۸ سالگی: کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمیومدی!!

 



نویسنده » تک پسر . ساعت 2:58 عصر روز یکشنبه 86 مرداد 28


<      1   2   3   4      >